چند کلام از کودکی شیرین زبان
+ وقتی می خواد خودشو لوس کنه یا یه چیزی میخواد که احتمال میده مخالفت کنیم یا انجامش واسمون سخت باشه میشیم "مامانی جونی" و "بابایی جونی"! نصفه شب بیدارم کرده میگه مامانی جونی آب میخوام! .... رفتم واسش آوردم .... چند لحظه بعد میگه : خب مامانی جونی جی...م دارم! ... من بیچاره: پاشو بریم + میگه : مامانی چرا تو داری کوچولو میشی؟! ... مامانی کوچولوی من! جواب میدم : من کوچولو نشدم ! جنابعالی زیادی دارین دراز میشین! + نزدیک اومدن بابایی بود نشسته بودم و از سر و کولم بالا میرفت، بهش میگم : بذار بلند شم،میخوام برم غذای بابارو گرم کنم غذاش ماسیده(...
نویسنده :
مامانی محمدحسن جون
17:58